مردی بشی زنی بگیری
سلام عزیز دله مامان امروز قراره ساعت هفت و نیم بریم مطب دکتر باقرزاده صبا ختنه بشی ایشالله.. خیلی استرس دارم و نگرانتم.خدا کنه زیاد درد نکشی و گریه نکنی بالاخره رفتیم با بابائی و مادرایران و پدرجون . الهی بمیرم قبل از این بری واسه عمل اینقدر میخندیدی نمیدونستی چه بلایی باید سرت بیاد وقتی آمپولای بی حسی رو زدن شروع کردی به گریه گریه های خیلی دلخراش انگار داری التماس میکنی تا وقتی بی حس شه گرفتمت تو بغلم که آروم شی یهو جیش کردی تو بغلم بعدش شروع کردن به جراحی که دیگه نگو بابائی دلش طاقت نیاورد و اومد بالاسرت ما هم که با گریه تو گریه میکردیم...بالاخره شکر خدا تموم شد و الانم که دارم برات مینویسم حالت خوبه و داری واسه بابائی میخند...
نویسنده :
مهسا
18:35